

سکوت رهبری 3

سکوت رهبری 2

سکوت رهبری 1

خداوند متعال میفرماید:
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ [زلزله آيات 7 و 8]
پس هر كس ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند! *و هر كس ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند!
كوچكترين حركت و كار انسان ثبت مي شود مواظب باشيم!
داستانك:
آيت الله شبيري زنجاني مي فرمودند:
من از نزديكان حاج احمد آقا فرزند امام شنيدم كه ايشان حضرت امام خميني را در خواب ديده اند .
از ايشان مي پرسند كه به شما چه گذشت؟
ايشان دست خود را بلند مي كنند و پايين مي آورند و مي گويند : بدان ،حركتي مانند اين حركت دستِ من در اينجا حساب دارد .
حاج احمد آقا مي پرسند: عبور از برزخ چه گذشت ؟!
امام مي فرمايند:
با وساطت اولياء الهي به خوبي گذشت
[ كتاب حميم جلد 2 صفحه 215 - به نقل از كتاب روزنه هايي از عالم غيب صفحه 401 ]

(به بهانه 27 ربيع الثاني سالروز ارتحال آيت الله العظمي سيداحمد خوانساري )
برخي از مردم و متاسفانه گاهي شيعيان ، مي پرسند مگر مي شود تير از پاي حضرت علي عليه السلام بيرون بكشند و ايشان متوجه نشوند
ما مي گوييم : حضرت علي عليه السلام كه جاي خود؛ شاگرد مكتب ايشان هم به اين جايگاه مي رسد
داستانك:
حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری(1405ق) که از مراجع تقلید بودند، به دلیل بیماری زخم معده به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند، وچون ایشان سالخورده و ضعیف البنیه بودند و در وقت بستری شدنشان 89 سال از عمرشان میگذشت لذا طاقت تحمل جراحی بدون بیهوشی ممکن نبود و از طرفی هم ایشان اجازه بیهوش کردن را نمیدادند زیرا معتقد بودند که در هنگام بیهوشی تقلید مقلدین اشکال پیدا میکند.
دکتر معالج به ایشان عرض میکنند که طبق آزمایشها و عکسبرداری ها باید حتما عمل جراحی روی حضرتعالی صورت گیرد.
آیت الله العظمی خوانساری میفرمایند: مانعی ندارد، عمل جراحی را هروقت خواستید شروع کنید اما بيهوش نكنيد(چون به نظر ایشان در صورت بیهوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال میشد.)؛ ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن مشکل بیهوش کردن شما هم حل شود.
دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد عرض کرد: ما آماده هستیم که دست به کار شویم، آیت الله خوانساری فرمودند: هروقت من شروع به خواندن کردم شما هم شروع کنید، دکتر میگوید تا ایشان شروع به خواندن سوره انعام کردند چاقوی جراحی را روی شکم ایشان گذاشته و دست به کار شدیم و چنان ایشان بیحرکت بودند که گویا در حال بیهوشی کامل هستند، بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار عرض شد که آقا کار ما تمام شد، ایشان قرآن را بستند و فرمودند: صدق الله العلی العظیم.
عرض کردم: آقا دردتان نیامد؟ فرمودند: مشغول قرآن بودم نفهمیدم.
[به نقل از سخنراني آيت الله مجتهدي تهراني و كتاب مردان علم در میدان عمل، ج ۴، ص ۱۸۸ و ۱۸۹]
